درس شانزدهم : توکل
درس شانزدهم:
توکل
توکل با اسباب منافات ندارد
اگر بگویی من توکلم بر خداست و موتور را بدون قفل در کوچه بگذاری دزد ببرد، این توکل نیست. قفل کن و بعد توکل کن که انشاءلله قفل را باز نمیکنند. دزدها قفل را هم باز میکنند. توکل منافات با اسباب ندارد، نمیتوان توکل کرد که لقمه غذا خود بخود وارد دهان شود، باید دست را بلند کرده و لقمه را در دهان خود بگذاری.
به این سادگیها هم نیست. باید زارع یا کشاورز زمین را شخم بزند، آبیاری کند و کود شیمیایی بزند تا بتواند حاصل بردارد وگرنه در خانه بنشیند و چپقش را چاق کند و به نوههایش بگوید امسال توکل بر خدا صد خروار گندم بر میداریم. نوهها میگویند آقاجون ما ظاهرا قاطی کرده است. اصلا نه تخمی پاشیده، نه کاری کرده است و می گوید می خواهیم صد خروار گندم برداریم. آقاجون ظاهرا زیاد عمر کردهاند و پرت و پلا میگویند.
پاسخ آیتالله مجتهدی به عمه خود که میگفت اگر پول نداری ازدواج نکن
توکل این است که چشم آدم به دست این و آن نباشد و فقط به خدا توکل کند. من وقتی طلبه بودم و میخواستم ازدواج کنم، عمهای داشتم که میگفت: چرا میخواهی ازدواج کنی؟ بابات که ندارد کمکت کند، خودت از کجا میخواهی بیاوری؟!
23 ساله بودم. گفتم که خدا ... خدا... . گفت تو که هی بگو خدا... . ما از اول طلبگی خدا گفتیم و توکلمان بر خدا بوده. این تشکیلات همیشه بر توکل میگردیده، حتی به مراجع هم ما رو نیاوردیم که به ما حتی یک مرتبه کمک کنند.
مدرسه آیتالله مجتهدی چگونه بدون پول اداره شد؟
اوایل که این مدرسه را راه انداختیم به طلبههایمان شهریه نمیدادیم، یک کلمه به آیتالله خوانساری بگویم؟ خدمت آقای بروجردی بروم؟ ابدا! توکلم بر خدا بود! برای این تشکیلات و این برنامهها یک ریال از کسی پول نگرفتم، خودشان آمدند دادند.
6 تا خانه اضافه شد به مسجد با توکل بر خدا! کسی میخواست از بازاریها پولدار بیاورد اینجا، پیغام دادم این کار را نکن برای من سبک است. لازم نیست پولدارها اینجا بیایند که از آنها پول بگیریم. عمهام میگفت تو بگو خدا...!
ما از اول خدا گفتیم، کارمان آبرومندانه برگزار شده و به هیچکس هم رو نیانداختهایم. زمانی داماد ما میگفت یکی از علما از من پرسید فلان مدرسه را چه کسی اداره میکند؟ ایشان به مراجع پول هم میدهد! تعجب کرده بود و هاج و واج مانده بود که ما به مراجع پول هم میدهیم و از آنها پول نمیگیریم. خیلی عجیب است!